۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

سخني با سيد محمد خاتمي ( مُحلل السّفهاء والحماران خونخواره ي برخاسته از جماران!! )

با درود به ياران و خوانندگان گرامي.
يك ايميل برايم رسيده كه متن آن راعينا"براي شماعزيزان درزير همين اندك مقدّمه ي بدون تقدّم؛ آورده ام تاموردتوجّه تان قرارش دهيد.والسّلام.[‌‌‍ ارائه شددرساعت 1بامدادپنجشنبه ي 1390/2/29شمسي ؛ : (شمس ايران) ]
......................................... 
آدرس وبلاگ:
http://sallaneh-sallaneh.blogspot.com/2011/05/blog-post_18.html
آدرس بالاترين:  
http://www.balatarin.com/permlink/2011/5/18/2518428



سلانه چهارم

جناب آقاي خاتمي!
دعواي امروز احمدي نژاد و خامنه اي، براي ما درس ها و گفته هاي بسيار دارد كه بر ايرانيان فهيم و انسان هاي نيك انديشي چون جنابعالي پوشيده نيست.
دو تن از بدترين سياست‌مداران ايران در طول تاريخ چند هزارساله ي ايران، امروز به جان هم افتاده اند. اخلاقيات، وطن دوستي، وفاداري، عشق به هم ميهنان، سوء استفاده نكردن از قدرت در منش و مرام آنها جايي ندارد. و حاضرند حتي فرزندان و نزديك ترين كسان خود را در راه كسب قدرت به خاك و خون بكشند. ديده ايد كه همين آقاي جنتي با فرزند و جگرگوشه ي خودش در اوايل انقلاب چه كرد و جنتي ها چه كردند و بر جنازه ي فرزندانشان نه تنها مرثيه اي نخواندند، بلكه با بي رحمي بر مرده ي آنها نيز تاختند.
صحبت در مورد خامنه اي و احمدي نژاد بود، دو تن با چنين خصوصياتي، اكنون به نقطه اي رسيده اند كه جهتِ منافعشان از هم فاصله گرفته است.

 در بازي دو سر باخت، براي هردو طرف، تنها چيزي كه ديده مي شود منيت و خودخواهي طرفين دعواست. هيچ كدام حاضر به كوتاه آمدن نخواهند شد و امتيازي به طرف مقابل نخواهند داد. حتي اگر به قيمت نابودي كامل دستاوردهاي شومي شود كه حاصل چندين سال ظلم و جنايت است.
اندكي بزرگواري و گذشت، كه همراه با عقلانيت و دورانديشي باشد، اين بن بست را خواهد گشود و متحدان پيشين را كه  پيكرِ آلودگي دستانشان به خون بهترين جوانان كشور، در طول 2 سال گذشته به هم ديگر تنه مي زند، را بار ديگر براي ادامه راه پليدشان هم جهت خواهد كرد. اما دريغ از يك ارزن گذشت و يك جو بزرگواري.
حال شما، آقاي خاتمي، از چنين افرادي مي خواهيد كه مردم را عفو كنند؟! يا از مردمي كه فرزندانشان را طي اين دو سال به بدترين و شنيع ترين اشكال متصور، از دست داده اند، توقع داريد كه مسببان آن را ببخشند؟! فقط مانده كه پس از تهمت اعتياد و شكنجه و تجاوز و كشتن، جنازه ي آنها را كباب كنند و بخورند كه آن هم در زندان هاي جمهوري اسلامي به شيوه ي كباب نشده، مسبوق به سابقه است.
جناب آقاي سيد محمد خاتمي، مقاله ي آقاي بهنود را در مورد شما خواندم، راستش را بخواهيد، نه تنها قانع نشدم بلكه از آقاي مسعود بهنود هم توقع چنين مقاله اي نداشتم، هرچند دفاع ايشان از جنابعالي از سال 76 تا كنون، زبانزد خاص و عام است، اما در اين مورد  جاي دفاعي باقي نمانده است. درست است كه صحبت شما تنها در مورد بخشش رهبري نبوده است و صحبت هاي ديگري هم در ميان بوده است، اما تا در نهانخانه ي دلتان ميل به شخص رهبري وجود نداشته باشد،(توجه كنيد نمي گويم حب يا عشق يا علاقه مي گويم ميل) امكان ندارد چنين درخواستي از مردم ستم ديده ي كشورتان داشته باشيد، از يك طرف خامنه اي و دار دسته اش را كوبيده ايد، درست، اما اين چه صحبتي است كه دو طرف را به كوتاه آمدن دعوت مي كنيد؟
والله والله اگر جايي براي بخشش وجود داشت، در ابتداي قضيه، خود اين مردم با كوتاه آمدن شخص خامنه اي، و پس گرفتن حرف هايش و پس دادن قدرت به مردم، شايد به قول دكتر نوري زاده، وي را مي بخشيدند، اما بعد اين همه جنايت  آن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت!
اين قصه سر دراز دارد!
والسلام

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر