۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

ندايي از نهفت يك غزل خاكستري


به نام پاك اهورامزدا
............................
اگرچه اندکي اين مثنوي (تأخير !) شد امّا اين  ناب سروده ، رهآوردي است از سفرم به «ايران» كه ازدوست عزيزم عارف خاموش و شاعر معنا جوش:(اُستادْ نسيم خُراساني) به يادگارگرفته ام وهمانااين«غزل خاكستري» چونان باده ئي دلگُوار به «ميخوارگان خُمکدهء معرفتْ» نوشْ بادا،همراه باعشق جانفروز  «اهورامزدا » .
   فلورانس - چهارشنبه:1/4/1390
  (ج . ا . شمس ايران )
 ***************************
 در وجودم  جلوه‌گر،ديدم :  فنا  خاکستريست
چون فنا رفت از اثر ،  ديدم : بقا  خاکستريست
زد  به گوشم  نعره‌اي گوياتر  از (جيغ بنفش*)
کز درونم هرچه ميجوشد «ندا*»خاکستريست
هم زمان وُ هم زمين را مي‌رسانيدم به (سبز )
گر که مي‌ديديد: (عرفانم چرا خاکستريست؟)
عشق را ، گرچه  شما نابخردان دانيد( سُرخ):
هست با ما : (آبي)، امّا با شما:خاکستريست.
هفت سنگِ  هفت رنگ  از خاکتان کردم پديد:
تا  بگويم  (هفت اورنگِ خدا )  خاکستر يست.
کيست تا فاشش نمايم ازدلِ  تنگِ  سکوت؟:
رازي  از  : (از ابتـدا  تا  انتـها خاکستريست)!!
لاله‌‌اي از (شمسِ ايران)‌سُرخ اگرتابد(نسيم )
رنگِ خونم   (ازنجف تا کربلا)  خاکستر يست
ايران-مشهدمقدّس-1388/4/7
 ********************
  •  (جيغ بنفش)عنوان شعري از زنده ياد: هوشنگ ايراني
  •  شهيده ي سبز: (نداآقاسلطان)شهادت درتهران1388/3/30
*****************************************
با تشكر از خانم «نوشين مقصودي» كه مطلب فوق را از وبلاگ ايشان 
براي اين وبلاگ برداشت كرده‌ايم
1390/4/1
*****************************************

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر