به نام دوست 1390/2/7
سالها پيش با (م. پيوند) شاعرخوب و گرانقدركرماني در كرمان آشناشدم وچندروزبعدبابرادرش(سحر)وخواهرش(فرخنده)ديداري صميمانه قسمت گرديد وسپس با حميدروزبه روزرفيق ترشدم.
وسپس كتاب تذكره ي شعراي كرمان را به من اهداء نمود و چه ميدانستم كه اين بزرگمرديعني(حميدحاجي زادهءكرماني«سحر») رابه چه سرنوشت وحشتبارواسف انگيزي گرفتارميسازند.
تف بر شمااي ستمكاران خائن و بي رحم و بي شرف وزنازاده . تف برشما اي سفاكان خونخوارديوصفت كه حتي به كودك كوچكش هيچ ترحمي روا ننموديد. تف برشمااي كافران مسلمان نماي كثيف ولجن.
دريك وبلاگ درمورد اين فاجعه مطلبي ديدم كه تاكنون چندين بارآنراخوانده وتلخترازتلخ گريسته ام و ازحضرت حق سرنگونيء اين خائنين خون آشام رادرخواست كرده ام . مطالب مورد نظرم رابه صورت كُپي پيست ازوبلاگِ مذكور؛ به اينجا انتقال دادم تاجوانان ِرانده شده به واديء پُرازسرگشتگيء«غفلت»را به اين امرمُهم رهنمون شده باشم . والسّلام و دوباره : سلام . بخوانيدش:
.............................................................................
پنجشنبه : 21 آوريل2011
يك غزل بسيار با شكوه از يكي از شهيدان آزاده و نسبتاً گمنام ايران استاد حميد حاجي زاده (سحر كرماني)
امروز قصد دارم يكي از بهترين فرزندان اين آب و خاك كه به دست سفاكان رژيم خونخوار خامنه اي و رفسنجاني به قتل رسيد را به شما معرفي كنم.
نامش «حميد حاجي زاده» بود، با او هيچ نسبتي ندارم و هيچ ديداري با او نداشته ام و براي اولين بار نام او را در بالاترين ديدم و چون كار من ترجمه و تحقيق در آثار فرهيختگان سرزمين كوروش است، بر خود لازم و واجب ديدم كه در مورد اين شاعر معاصر تحقيق كنم. اشعار و تحقيق هاي علمي و ادبي ايشان، نشان از گستره ي وسيع اطلاعات عرفاني ادبي سياسي اين بزرگوار است. غزلي كه در ادامه مي آيد يكي از برجسته غزل هاي ايشان است و به حق اين شاهكار، يكي از بهترين غزلهاي ادبي - عرفاني - سياسي روزگار ماست.
غزل هاي ديگري هم از ايشان در اينترنت موجود است اما اين غزل از لطف خاصي برخوردار است.
كثافاتي مثل مرحوم مهرداد اوستا، حميد سبزواري، علي معلم دامغاني و محمد قهرمان تربتي و مرحوم ذبيح الله صاحبكار تربتي و چندين پاچه خار ديگر، كه براي هفت پشتشان از خون اين ملت پس انداز كرده اند و تمام شهرت و اعتبارشان را مديون مدح خامنه اي و خميني و تصحيح برخي اشعار آنها هستند، در شناخت شعر و ادبيات و شاعري از خاك پاي آزاد مرداني چون حميد حاجي زاده نيز كمترند. همين شعري كه در ادامه مي آيد شاهد مدعايم است:
غزل غفلت گوهر شکنان
<><> <><>رفتم از کوچـــــه اندیشه برون سر شکنان | خسته دل، سوخته جان، با دل باور شکنان | |
نیست در گوهر پاکـــم خلل از کیــنه ولـــی | دلم آشفته شـــد از غفــــلت گوهر شــکنان | |
چه هـــنر بـــت شکنی تــا بود آزر بتــــگر | خود بخود بت نبـود تا بود آزر شـــــــکنان | |
خبر مـــرغ قفـــس را به چمن خواهم بـرد | گر گـذشتــــم به ســـــلامت زبر پر شـکنان | |
بر در بسـتـــه میــــخانه به حســـرت دیدم | در دلم میشــــکند خنجـــر ســاغر شکنان | |
خود نه خاری زدل خسته من کس نگرفت | که شکســـتند پر رفـــتنم ایـــن پر شــکنان | |
آخر ای خنـــــجر مردم کش بیگانه پرست | خوش نسشتی به تنم در شب خنجرشکنان | |
پاس مـــا مـــــردم آزاده بــــدارید که مـــا | تاج برداشـــتهایم از ســـر افســـرشــکنان |
در ادامه شرح حال اين بزرگ مرد را از ويكي پديا آورده ام.
حمید حاجیزاده
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
حمید حاجی زاده شاعر و دبیر ادبیات کرمانی، متخلص به «سحر» بود که از قربانیان سلسله قتلهای سیاسی موسوم به قتلهای زنجیرهای میباشد.[۱].
وی به همراه پسر ۹ سالهاش «کارون» با ۳۸ ضربه چاقو قطعه قطعه شدند. این جنایت در آخرین روز شهریور ماه سال ۱۳۷۷ رخ داد. به هنگام وقوع جنایت افراد خانواده در خواب بودند و متوجه آن نشدند.
از چهار خواهر و برادر او سه تن دیگر نیز در شعر و موسیقی دستی دارند، از جمله فرخنده حاجی زاده نویسنده، شاعر و ناشر ایرانی و محمد پور حاجی زاده.[۲]
<><> <><> <><>
|
زندگینامه
حمید پور حاجی زاده (سحر) در سال ۱۳۲۹ در روستای بزنجان از توابع استان کرمان بدنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه سه سال اول دبیرستان را در شهرستان بافت و سپس دبیرستان نمونه شهاب کرمان و سال آخر را در دبیرستان ملی هشترودی شیراز به پایان بردوبعد از آن فوق دیپلم ادبیات خود را از دانشسرای راهنمایی کرمان دریافت کرد . فعالیت ادبی وی از همان دوران ابتدایی شکوفا شده بود و به سرودن شعر میپرداخت و اکثر اوقات رتبه ممتاز مسابقات ادبی را از آن خود میکرد. همچنین او در شیراز با کوشش خود انجمن ادبی کاخ جوانان شیراز را سر و سامان داد. پس از انقلاب وی در رشته حقوق قضایی دانشگاه شهید بهشتی تهران به ادامه تحصیل پرداخت اما پیشآمدهای گوناگون مانع از ادامه تحصیل وی شد. او سپس لیسانس ادبیات فارسی خود را از دانشگاه شهید باهنر کرمان دریافت کرد و به تدریس در آموزش و پرورش کرمان پرداخت و طی این سالها کارهای ادبی و تحقیقی خود را نیز ادامه داد. سال ۱۳۶۰ با روح انگیز سلطانی نژاد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر به نامهای اروند، ارس و کارون است. سرانجام حمید پور حاجی زاده در نیمه شب ۳۱ شهریور ۱۳۷۷ همراه با کودک ۹ سالهاش، کارون در سری قتلهای زنجیرهای مجموعا با ۴۳ ضربه چاقو (کارون ۱۶ ضربه و سحر با ۲۷ ضربه) به گونهای دلخراش به قتل رسیدند.قتل
گزارش مفصل قتل با عنوان «گزارش یک فتل، کارون در من است امشب» که بخشهایی از آن در برخی نشریات داخل کشور مانند نشریه پیام هاجر، شماره ۳۰۲, ۵ بهمن ۱۳۷۸؛ محمد حاجی زاده، قتلهای زنجیرهای در شعبه شهرستانها توسط محمد حاجی زاده، برادر حمید چاپ شد. در این گزارش آمدهاست:«… پزشک قانونی تعداد ضربههای دشنه فرو رفته در سینه برادررا ۲۷ از زیر گلو تا زیر ناف و ضربهٔ وارده به سینه کارون را بالغ بر ده ضربه دانسته بود... آ ثار ضربه سخت و مشت در سر و صورت، پارگی قلب و ریه و دستگاه گوارش، بریده شدن انگشتان دست راست حمید تا روی پوست، بنا به نظرپزشک قانونی با هر ضربه کارد حمید تیغه چاقو را میگرفته و قاتل میکشیده و برای باری دیگر فرو میکردهاست که منجر به این گردیده که کف دست بشود پر از شیارهای عمیق شقاوت ! …کسانی که در غسالخانه حضور داشتهاند و یا جسد کارون را دیدهاند از جای آثار نیش چاقو بر روی گوش، صورت و پشت کارون گفتهاند که باید این آثار قبل از پاره پاره کردن سینه، قلب و شکم کارون روی داده باشد. بعضی نیز که به دقت به ضورت کارون نگاه کردهاند به قول روستاییهای ما حالت «گرگ پدمک» را در چهره کارون دیدهاند. اصطلاح «گرگ پدمک» در خصوص روبرو شدن گوسفند با گرگ به کار میرود، در این حالت وقتی که گوسفندی به ناگهان گرگ را در مقابل خود میبیند چشمهایش از حدقه میزند بیرون و هرگونه توان و حرکتی از گوسفند سلب میشود، در برابر گرگ میایستد و گرگ راحت او را میدرد. صحنه قتل به دقت نظامی گونه و استادانه طراحی گردیده بود. اگر چه پس از دو سه روز، هم ما قضیه را فهمیده بودیم و هم آگاهی!…»[۳]
کتابشناسی
حاصل ۴۹ سال زندگی وی چندین کتاب است که با نامهای :- کتاب سه جلدی کنکاش نامه افیون
- فرهنگ و فولکور بزنجان و لک
- عروضی دیگر و قافیهای دیگر
- واژه یابی چند
- آرایههای ادبی
- آواهای گمشده درموسیقی شعر پارسی که تحقیقی هستند و پرستوها به ابرها پرواز میکنند
- کارون در من است
- کولی عاشق نمیشود
- سرود گمشده
- یاد آن پیرزن رند بزنجان جاوید
- پدر بی تو در نهایت شب
و دفاتر خاطرات کودکی، نوجوانی و جوانی است که برخی چاپ شده و در دست چاپ هستند.
اشتراک در: نظرات پيام (Atom)
0 نظرات:
ارسال يک نظر